صبح یک روز زمستانی بود. داشتم به سمت اراضی گردشگری عباس‌آباد می‌رفتم تا در رویداد «توریست‌آپ» به‌عنوان داور حضور پیدا کنم. ذهنم پر از اشتیاق بود؛ فرصتی برای دیدن ایده‌های نوآورانه جوانانی که برای توسعه گردشگری ایران تلاش می‌کردند. اما درست چند خیابان مانده به مقصد، اتفاق غیرمنتظره‌ای افتاد. ماشینم با یک خودرو دیگر تصادف جزئی کرد.

لحظه‌ای به دوروبر نگاه کردم؛ گلگیر کمی آسیب دیده بود، ولی چیزی که بیشتر ذهنم را مشغول کرد، زمان رویداد بود. باید هرچه زودتر خودم را می‌رساندم. با عجله کارهای لازم را انجام دادم و با لبخند به راننده دیگر گفتم: «امروز یه روز خاصه و من نمی‌ذارم هیچ چیزی خرابش کنه!»

با وجود آن اتفاق، وقتی به محل رویداد رسیدم، انگار تمام خستگی و نگرانی‌های صبح ناپدید شد. فضای سالن پر بود از انرژی مثبت. سرمایه‌گذاران و استارت‌آپ‌ها، هرکدام پر از شور و امید، در گوشه و کنار سالن گفت‌وگو می‌کردند.

امیر عسگری

روی صندلی داوری نشستم و ارائه‌ها شروع شد. اولین نفر با ایده‌ای جذاب درباره ارتقای تجربه سفر برای گردشگران شروع کرد. نفر بعدی، یک گروه جوان پرانرژی بود که از پلتفرمی برای معرفی روستاهای ناشناخته ایران گفتند. هر ارائه پر از خلاقیت و انگیزه بود و هر کدام، دریچه‌ای تازه به دنیای گردشگری باز می‌کرد.

در یکی از وقفه‌ها، ماجرای صبح را با یکی از سرمایه‌گذاران در میان گذاشتم و خندیدم: «تصادف شاید می‌تونست روزم رو خراب کنه، ولی وقتی آدم این همه شوق و خلاقیت رو ببینه، دیگه چیزی از انگیزه‌اش کم نمی‌شه.» او هم خندید و گفت: «کاملاً موافقم. اینجا جاییه که آینده گردشگری ایران ساخته می‌شه.»

انتخاب بهترین طرح‌ها دشوار بود. هر ارائه، بخشی از پازلی بود که می‌توانست آینده گردشگری ایران را تغییر دهد. وقتی به پایان رویداد نزدیک شدیم، با خودم فکر کردم که شاید امروز یکی از همین ایده‌ها نقطه شروع یک تحول بزرگ باشد.

در راه بازگشت، به ماشین و اتفاق صبح فکر کردم. متوجه شدم که حتی آن لحظه ناخوشایند هم نتوانست از شوقم برای این رویداد کم کند. توریست‌آپ نه فقط یک رویداد، بلکه یک تجربه الهام‌بخش بود؛ روزی که خلاقیت، امید و انرژی جوان‌ها مرا بیش از همیشه به آینده گردشگری کشور امیدوار کرد.